استقبال اصولگرایان از حضور زن بیحجاب با موهای بلوند در راهپیمایی ۱۳ آبان واقعی بود یا نمایشی؟ / گفت و گو و مدارای مشابهی را در سطح «ملی» اجرا کنید
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۵۳۶۸۵
حضور یک زن بی حجاب (بله، بی حجاب و نه بدحجاب و کم حجاب و شل حجاب) در راهپیمایی روز ۱۳ آبان تهران، بازتاب گسترده ای در میان رسانه های اصولگرا داشته است. بسیاری از این رسانه ها با انتشار تصاویری از این خانم، نوشته اند که دیگر بانوان حاضر در مراسم که همگی محجبه بوده اند، رفتار دوستانه ای با او داشته و حتی بعضی هایشان او را بوسیده اند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این که آیا آن بانوی بی حجاب، شخصاً و بدون هماهنگی و به طور بی سابقه ای بدون حجاب به مراسم ۱۳ آبان رفته (که اصل را بر این می گذاریم) یا این که او را آورده اند تا بعداً این گونه استفاده تبلیغی کنند، بر ما معلوم نیست و اهمیتی هم ندارد. مهم، همین جمله آخر و تحلیل های مترقی اصولگرایان است که تا دیروز دنبال این بودند از بدحجاب ها عکس بگیرند و با کارت ملی شان تطبیق دهند و برگ جریمه به آدرس شان بفرستند و مهسا امنیی و دیگرانی مانند او را به زور سوار گشت ارشاد می کردند و امروز در یک مراسم رسمی، از حضور یک زن کاملاً بی حجاب با موهای بلوند استقبال می کنند و از برافراشته بودن پرچم گفت و گو و اقناع سخن می گویند؛ این، اتفاق مهمی است.
سال ها پیش بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی گفته بود "کوشش کنید که با بیان و قلم، مسلسل ها را کنار بگذارید و میدان را به قلم ها و به علم ها و به دانش ها واگذار کنید." و رهبران دیگر انقلاب مانند شهید بهشتی و شهید مطهری بارها و بارها از لزوم گفت و گو و و اقناع به جای زور و ارعاب و تهدید و تحمیل گفته اند.
با این حال به ویژه در یکی دو دهه اخیر و با قدرت گرفتن جریان های تندرو، هر چه جلوتر آمدیم گفت و گوی ملی کمرنگ تر شد و جای خود را به گفت و شنود داد که در آن یک طرف باید بگوید و مردم باید بشنوند. این گونه بود که بسیاری از صاحب منصبان - که از میان تندروها منصوب شده بودند - رفته رفته گوش های خود را بیشتر و بیشتر بستند و زبان شان را لحظه ای از ادبیات آمرانه، فارغ نگذاشتند.
آنها نه صدای مردم را شنیدند، نه به هشدارهای رسانه ها توجه کردند و نه حتی وقعی به توصیه های کارشناسان خودی کردند: آنها بهتر از همه می اندیشیدند و صلاح مردم را حتی درباره این که چگونه لباس بپوشند، بهتر از خود مردم می دانستند و قس علیهذا درباب سیاست خارجی و توزیع قدرت و شکل دادن به دولت و مجلس و اقتصاد و اجتماعیات و ... !
نتیجه نیز همان گونه که پیش بینی می شد و بارها هشدار داده بودیم، همین وضعیتی شد که این روزها بر کشور حاکم است. ای کاش همین عقلانیت و منطق و مدارایی که درباره آن زن بی حجاب شاهدش بودیم و رسانه های اصولگرا بدان افتخار می کنند و افتخار درستی است، در تمام این سال ها حاکم بود، نه فقط در زمینه حجاب که در همه عرصه ها. آن وقت، نه ماجرای غمبار مهسا امینی به بخشی از تاریخ معاصر ایران تبدیل می شد و نه این همه انسان بی گناه جان خود را از دست داده بود. در چنان عقلانیتی، هم بهترین روابط را با جهان داشتیم و هم اقتصادی قوی، مردمی مرفه و جامعه ای قدرتمند.
در مراسم ۱۳ آبان، شاهد مهر و مدارای اکثریت باحجاب با اقلیت مطلقی بودیم که تنها یک نفر بود، و چه زیبا بود این صحنه و باید به آن خانم های باحجاب درود فرستاد که این گونه خردمندانه با هموطن بی حجاب خود همراه و همصحبت شده بودند. وقتی با چنین اقلیت مطلقی مدارا می شود و چنان صحنه زیبایی به وجود می آید، حساب کنید اگر با خواسته های اکثریت چنین تعاملی شود، ایران ما، چه بهشت روح افزایی خواهد شد!
چه می شد اگر همین پارسال که بیش از نیمی از مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری مشارکت نکردند و تازه، از بین مشارکت کنندگان نیز ۱۳ درصد رای باطله به صندوق انداختند و ۸ درصد نیز به تنها کاندیدای مخالف جریان برنده رای دادند، مسوولان ما می نشستند و این اعتراض بی صدا ولی بسیار گویا را بررسی می کردند که این ۷۰ درصد چه می خواهند و چگونه باید آنها را به عنوان اکثریتی که احساس می کنند نماینده ای در حاکمیت ندارند، همراهی کرد؟
آیا منتظر بودند که بخشی از همین صداهای خاموش به اعتراضات خشمگین خیابانی تبدیل شود تا بعد از کلی درگیری و خسارت های مادی و معنوی و کشته و مجروح شدن بسیاری از ایرانیان، تازه یادشان بیفتد که انقلاب ما انقلاب اقناع است و باید پرچم گفت و گو برافراشت؟!
به هر روی، هر چند دیرهنگام و بعد از تحمیل هزینه های فراوان، باید از رویکرد گفت و گو و اقناع استقبال کرد. در سرزمین بی گفت و گوی ایران که تک صدایی عامل بخش اعظم تباهی های موجود است، گفتمانِ گفت و گو، بهترین و خردمندانه ترین راه است؛ البته به شرط این که گفت و گو برای گفت و گو نباشد، علنی و با تضمین امنیت همه طرف های گفت و گو باشد، همگانی و در منظر عموم باشد، کسی حق حذف هیچ صاحب سخنی را نداشته باشد و مردم درباره نتایج گفت و گوها رای دهند و همه طرف های گفت و گو تعهد دهند که نتایج گفت و گو ها را در اداره امور کشور به رسمیت شناخته اجرایی خواهند کرد و چنین هم بکنند.
تردید نداشته باشید که در چنان وجهی، ملت ایران برترین پشتیبان نظام شان خواهند بود و هزاران ایران اینترنشنال و بی بی سی و امثال آنها نخواهند توانست ذره ای در همدلی بین حکومت و ملت، خلل ایجاد کنند ولی اگر گفت و گو و مدارا، فقط درباره زنی بی حجاب در یک مراسم و جلوی دوربین ها باشد و سپس به چند تحلیل و تجلیل و زیر نویس عکس و توئیت و پست بسنده شود، همچنان شاهد وقوع تنش در جامعه بی گفت و گوی ایران خواهیم بود.
آقایان و خانم های مسؤول که کاری از دست تان بر می آید!
به طور عملی و واقعی، پرچم گفت و گو و اقناع را همواره و در همه عرصه ها بالا ببرید و بالا نگه دارید؛ این مفیدترین کار است. نجات ایران در گرو "مهر و مدارا" و "گفت و گو و اقناع" است.
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
(سعدی)
بیشتر بخوانید :
روایت «شاهد عینی» از ماجرای عکسی غافلگیرکننده و ماندگار / زن موبلوند بیحجاب در راهپیمایی ۱۳ آبان چه کسی بود؟ و چکار میکرد؟ روایت «فارس» از حضور و سخنان «جوان آمریکایی تازه مسلمان» در راهپیمایی ۱۳ آبان تهران اینجا مکان نگهداری زنان بازداشتی اعتراضات است / عکس هایی که تاکنون ندیدهاید۲۱۲۱
کد خبر 1692133منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: مهسا امینی حجاب بدحجابی راهپیمایی ها و تجمعات روز ۱۳ آبان گفت و گو و اقناع رسانه ها بی حجاب ۱۳ آبان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۳۶۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.